حجیت ظاهر در علم حقوق
بنام خدا
اصالة الظهور:
یعنی اصل این است که اگر لفظ دو احتمال داشت یعنی یکی قوی و یکی ضعیف ما احتمال قوی را ملاک عمل قرار میدهیم. البته در بعضی موارد باید احتمال ضعیف را ملاک عمل قرار دهیم که آنها موارد خاص است.
حال شش اصل لفظی چگونه به اصالةالظهور بر میگردند؟
شش اصل فوق الذکر بر اساس اصالةالظهور اینگونه تعریف میگردند:
1- اصل حقیقت: هر گاه لفظی دارای یک معنی حقیقی و یک معنی مجازی باشد احتمال قوی (ظاهر) این است که منظور، معنی حقیقی است.
2- اصل عموم: هر گاه متکلم لفظی عامی را بیان دارد، احتمال قوی (ظاهر) این است که عام تخصیص نخورده است.
3- اصل اطلاق: هر گاه لفظ مطلقی داشته باشیم، احتمال قوی (ظاهر) این است که قیدی نداریم.
4- اصل عدم تقدیر: هر گاه جملهای داشته باشیم ظاهر و احتمال قوی این است که لفظی که در تقدیر باشد نداریم.
5- اصل عدم نقل: هر گاه لفظی قبلاً دارای یک معنی بوده باشد، احتمال قوی (ظاهر) این است که هنوز هم دارای همان معنی میباشد.
6- اصل عدم اشتراک: هر گاه لفظی دو معنی داشته باشد، احتمال قوی این است که یکی از آن معانی، مجازی است.
اصالة الظهور حجت است و مبنای آن بنای عقلاء است و شرع نیز این معنا را رد نکرده است.
منظور از حجیّت در اصول فقه لازم الاجراء و لازم الاتباع بودن است.
اصول عملی مهم عبارتند از: برائت، احتیاط یا اشتغال، تخییر و استصحاب که شرحشان در مباحث آینده خواهد آمد.
أصالَةُ الظُّهور یکی از پایهایترین قوانین فهم متون دینی و استنباط احکام شرعی و به این معناست که در بین معانی احتمالی یک عبارت، منظور گوینده همان معنایی است که از ظاهر عبارات فهمیده میشود. چنانکه در فهم عبارات مشتمل بر امر و نهی، اصل آن است که منظور شارع وجوهو حرمت است؛ نه استحباب و کراهت؛ چون امر، ظهور در وجوب و نهی، ظهور در حرمت دارد.
اصالة الظهور یکی از اصول لفظی است که در بخش مباحث الفاظ دانش اصول فقه مطرح میشود. اصولیان شیعه آن را جزو ظنون خاصه میدانند که حجیت آن همردیف یقین دانسته شده است. و زمانی قابل استناد است که بتوان نشان داد در عبارت قرینهای بر خلاف معنای ظاهری وجود ندارد. دلیل حجیت اصالة الظهور سیره عقلاو سیره متشرعه است.
گروهی از اصولیون بر این باورند که بازگشتِ دیگر اصول لفظیه نیز به اصالة الظهور است و آن اصول در واقع مصداقهای دیگر اصالة الظهور هستند.
اصالة الظهور و دیگر اصول لفظی به عنوان یکی از ظنون، از حیث ارزش و اعتبار، هم ردیف علم دانسته شدهاند و به همین جهت به «دلیل علمی» یا «ظن خاصه » معروفاند.
کارکرد اصلی این اصول تشخیص مراد اصلی شارع در کتاب و سنت برای استنباط احکام از آنها است. بنابر این اگر حجیت ظهور اثبات شود میتوان به ظاهر قرآن و سنت تمسک و استدلال کرد.
بر این اساس نتیجه برگشت همه اصول لفظیه به اصالت ظهور آن است که اگر عبارتی ظهور در مجاز، تخصیص و یا تقدیر، داشته باشد ولی مخاطب بر خلاف ظاهر عبارت احتمال بدهد که منظور گوینده معنای حقیقی، عموم و یا عدم تقدیر است، باید معنای مجازی، تخصیص و تقدیر را بپذیرد. زیرا اصل، حمل عبارت بر معنای ظاهری است. در واقع در این صورت به جای اصالت حقیقت، اصالت عموم و اصالت عدم تقدیر، اصالة الظهور جاری میشود.[بنابراین دایره قاعده حجیة ظهور گسترده بوده و گاه معنای مجازی را نیز دربر میگیرد
کاربرد ااصاله الظهور یا همان حجییت بودن ظاهر
اصالة الظهور یا حجیت ظهور,حمل لفظ بر معنای ظاهری و نادیده گرفتن معانی دیگر قابل برداشت از لفظ است و مراد متکلم همان چیزی دانسته شده که از ظاهر کلامش فهمیده میشود.
مقتضای قاعده نیز گرفتن معنای ظاهر در زمان شک بین معنای ظاهر و غیر آن است.بنابراین زمانیکه برای معنای لفظ، نص و دلیل قطعی وجود نداشته باشد؛ اما در یک معنای خاص ظهور داشته و قرینهای در معنای خلاف ظاهر نیز وجود نداشته باشد، با تکیه بر این اصل به معنای ظاهری آن عمل میشود. و این اصل برای شنونده و گوینده حجت خواهد بود.
مانند فعل امر که معنای ظاهری آن وجوب است ولی ممکن است گوینده آنرا در معنای دومش که استحباب است به کار برده باشد و یا فعل نهی که معنای ظاهریش، حرمت است و در برخی مواقع به معنای کراهت هم آمده است.
در تنتیجه با استناد به اصل اصالت ظهور، احتمال معنای خلاف را کنار گذاشته و به معنای ظاهری که همان وجوب و حرمت است، حکم میشود. زیرا حمل کلام بر معنای غیر ظاهریش نیازمند دلیل است.
مجرای اصاله الظهور
برای استفاده از این اصل در موارد مختلف دو مرحله طی میشود. در مرحله اول این نکته بررسی میشود که لفظ برای معنای مورد نظر وضع شده است یا نه و اگر وضع شده باشد ظاهر در آن خواهد بود؟ و دوم آنکه قرینه عام یا خاصی بر معنای دیگر وجود دارد؟ و یا پس از اثبات ظهور لفظی، آیا آن لفظ در آن معنی حجّت است؟
منظور از ظاهر
منظور از ظاهر لفظ آن است که در میان معانی یک لفظ، آن معنایی که زودتر به ذهن میآید، ظاهر آن لفظ دانسته شده است. ظاهر در مقابل نص و اجمال است.
بهطور کلی الفاظ به دو دسته نص و ظاهر تقسیم میشوند.
نص، کلامی است که در معنای آن صراحت وجود دارد و احتمال دیگری در مورد آن وجود نداشته و قابل توجیه و حمل بر معنای دیگری نیست؛ مانند آیه «حُرِّمَتْ عَلَیکمُ الْمَیتَةُ»که لفظ «حُرِّمَتْ» صراحت در حرام بودن داشته و قابل توجیه یا حمل بر معنای دیگری نیست؛
اما ظاهر، کلامی است که صراحت در یک معنا ندارد بلکه علاوه بر معنای ظاهری احتمال معانی دیگر نیز وجود دارد.
در حجت بودن ظواهر الفاظ برای همه مردم و یا تنها برای کسانی که روی سخن با آنان است، در میان علمای علم اصول اختلاف نظر وجود دارد.
ظهور اقتضائی و فعلی، تصوری و تصدیقی، تضمنی، حالی، ذاتی و موضوعی از اقسام ظهور لفظ دانسته شده است.
مبنای حجیت ظاهر
بنابر تحقیقات و مطالعه و رجوع به اکثر کتب فقهی و اصولی می توان بگویم که دلیل حجیت, تمسک به اصول لفظی چون اصالة الظهور که مورد تأیید شارع است.
زیرا سیره عقلا و شیوه عمل آنها در معاملات و امور روزمره، بر اساس عمل به ظاهر است و به احتمال خلاف اعتنایی نمیکنند.شارع مقدس نیز همین شیوه را در تمسک به ظهور لفظ، تأیید و امضا کرده است و اگر شیوه دیگری مورد نظر شارع بود، آن را بیان میکرد.
مثلا اگر افسر به سرباز خود دستوری بدهد، سرباز به معنای ظاهری این دستور عمل میکند و افسر در صورت تخطی از معنای ظاهری کلمات، سرباز را مجازات میکند. برخی معتقدند که این دلیل تنها ادله انحصاری حجیت ظواهر است.
برخی دیگر علاوه بر سیره عقلا به سیره اهل تشیع یا سیره صحابه و معصومان(ع) اشاره کرده و معتقدند که سیره عملی اصحاب ائمه، عمل به ظاهر الفاظ بوده است و آنها مراد شارع را از طریق معنای متبادر به دست میآوردند.
چنانکه تاریخ نیز این روش عملی و عادت همگانی را نشان میدهد. این سیره نیز به گونهای نبوده که ائمه معصومین(ع) از آن اطلاع نداشته باشند، بلکه رفتار صحابه را دیده و شنیده و با وجود آن، آنها را از عمل به ظاهر و قبول اصالة الظهور منع نمیکردند؛
بنابراین اگر عمل به ظاهر و کشف مراد متکلم از طریق ظهور لفظی مردود و عادتی غلط و نادرست بود، ائمه معصومین(ع) صحابه را از آن بازمیداشتند
اما نکته ای که نباید از آن غافل شد این است که چه مبنای حجیت ظاهر را سیره عقلاء دانیم و چه سیره امامان و معصومین(ع),که به عقیده بنده تمایز در نتیجه را هم ندارد چرا که بی تردید امامان شیعیان از اهل عقل و عاقل نیز بوده اند ,این است که زمانی این اصل را جاری سازیم که از نبود قرینه بر اینکه مخاطب منظورش معنی اصلی و متبادر به ذهن نبوداه مطمئن شویم و بی تردید لازمه چنین اطمینانی قدر متقین تحقیق اجمالی را در خصوص فقدان قزینه می طلبد.
حتی گفته شده است که اگر مخاطب بدون جستجو به ظاهر کلام عمل کند، مورد مؤاخذه قرار خواهد گرفتچقدر است و یا آنکه اطمینان قطعی از نبودن قرینه لازم است یا ظن غالب نیز کفایت میکند، اختلاف نظر وجود دارد.
نتیجه
بنابراین، اصالت ظهور، یعنی اخذ به ظهور کلام (معنای راحج) و الغای احتمال خلاف آن (معنای مرجوح). این اصل لفظی عقلایی، حکم میکند که تا وقتی برای معنای خلاف ظاهر دلیلی اقامه نشده است، باید همان معنای ظاهر کلام را اخذ کرد و به آن پای بند بود، و شارع شیوه جدیدی را اختراع نکرده است، بلکه همان شیوه عقلا را در تمسک به ظهور لفظ گوینده تایید و امضا نموده است زیرا اگر شیوه دیگری مورد نظر شارع بود آن را بیان میکرد.
این اصل چنان گسترده است که همه اصول لفظی دیگر را در بر میگیرد، به گونهای که همگی به همین اصل برمی گردد.
بنابراین، اگر به جای اصول لفظی، فقط به اصالت ظهور به معنای عام آن اکتفا شود، دیگر نیازی به اصول دیگر نیست.
نسبت به رجوع اصالت ظهور به اصل عدم قرینه و بالعکس، میان فقها اختلاف نظر است
اصاله الظهور یعنی قانون عند العقلا حمل لفظ بر ظاهر است.
پایان