بررسی حقوقی حجر و انواع آن_قسمت اول
مقدمه
حجر که واژه ای عربی است در فارسی به معنی منع و بازداشتن از کاری. معنی شده است ولی امروزه چنان با فرهنگ و زبان خصوصا زبان مصطلح علم حقوق در ایران آمیخته که دیگر باید در فرهنگ لغات عربی ,عرب زبانهای جهان به دنبال معنی. آن بگردند.
جدای از مباحث زبان شناسی و ادبیات که نه در تخصص اینجانب به عنوان حقوقدان می باشد و نه در حوصله بحث این مقال می گنجد تنها متعرض یک نکته می شوم و به بحث اصلی می پردازم و آن اینکه متاسفانه در فرهنگ محاوره ای عموم مردم ما محجور مترادف با دیوانه یا همان مجنون گشته است که دست اندرکاران این حوزه باید فکری به این ترادف شوم بیاندیشند هر چند که یکی از مصداقهای محجور ِ.دیوانه می باشد.
محجور کیست؟
انواع حجر کدامند؟
در قانون محجور به 3 دسته از افراد جامعه اطلاق می گردد :
1_کسی که به بلوغ نرسیده است و هنوز صغیر یعنی کودک است نه کبیر.
2-کسی که به بلوغ رسیده ولی به سن رشد نرسده است.در این خصوص سن بلوغ در ایرلن برگرفته از فقه اسلامی شیعیان یعنی فقه امامیه. 9 سال تمام هجری شمسی برای دختران و 15 سال تمام برای پسران است.
اما سن رشد بر اساس اماره رشد 18 سال تمام شمسی است.اما کسی که به سن 15 سال رسیده و اصطلاحا بالغ شده آیا محجور است؟و تکلیف اعمال حقوقی وی در این 3 سال از بلوغ تا رشد چه می شود ؟
اینها همگی بحثهایی است که به تفضیل در قسمت دوم مکتوب یعنی در ماهیت حقوقی اعمال حقوقی محجورین بدانها خواهیم پرداخت.
در اصطلاح حقوقی محجور شخصی است که اهلیت استیفا ندارد.
اما برای مبرز کردن اذهان به خصوص آنانکه سواد حقوقی ندارند باید ابتدا اهلیت را تعریف و متعاقب آن اهلیت استیفا چیست را توضیح دهیم.
اهلیت:شایستگی و صلاحیت انسان برای دارا شدن حق و توانایی او در اعمال و اجرای حقوق و تکالیف خویش است.
جزء اول تعریف اصطلاحا اهلیت تمتع و جزء دوم اهلیت استیفاء از طرف قانون مدنی نامگذاری گشته است.در اینجا من از واژه انسان استفاده کردم تا مانع ورود اشخاص حقوقی در داخل تعریف شده و اهلیت تمتع را فقط دارا شدن حق و نه تکلیف ذکر نمودم چون تکلیف در خصوص مجنون دایمی و ضغیر غیر ممیز (کودک تا 7 سالگی)به یقین سالبه به انتفای موضوع بوده و منتفی است..و بر خلاف اکثر حقوقدانانددر اهلیت استیفاء از بکارگیری واژه شایستکی اجتناب نمودم. چون معتعقد به کرامت انسان حتی اگر محجور باشد هستم.
قانون مدنی ایران یکی از پیشرفته ترین قوانین در نوع خود در جهان می باشد.
قانونی که برگرفته و نه ترجمه و برگردان قانون مدنی فرانسه و فقه امامیه که فقهی پویا و غیر ارتجاعی است می باشد.
بنابراین حجر ، منع شخص به حکم قانون است از اینکه بتواند امور خود را بطور مستقل و بدون دخالت دیگری اداره کند و شخصاً اعمال حقوقی انجام دهد.فی الواقع حجر این سه گروه حمایتی است که جامعه از طریق قانونگذاری و توسط مجریان و شهروندان درصدد حمایت از این گروه بر آمده است تا عده ای سود جو چشم طمع به مال یا استفاده از اعمال آنان بر نیایند.
انتقادی که بنده به نویسندکان و به ویژه اساتید. حقوق دارم این است که ار کاربردن عبارت تا این گروه یعنی محجورین به حیف و میل اموال خود نپردازند در تعریف حجر حمایتی اجتناب نمایند که بی شک در خور شان و منزلت انسان نیست. تا اینجا تا حدودی با مفهوم حجر آشنا شده و ذیلا به طور تخصصی که برای دانشجویان و متخصصین حقوقی بیشتر مفید فایده باشد به بحث ادامه می دهیم.
انواع تقسیم بندی حجر:
حجر را به جهات و اسباب گوناگون می توان تقسیم بندی نمود که تا آنجا که وسع علمی و رعایت اصل اختصار و مفید بودن کهذاصل لاینفک در مقالهذنویسی است در موارد مسطور در سطور ذیل به آنها اشاره خواهم کرد.
در یک کتابی از یکی از اساتید برجسته با تقسیم بندی حجر به عام و خاص روبرو و عینا مطلب را بدون ذکر نام از ایشان که ترک ادب تلقی نگردد می آورم:
<<منظور از حجر عام آن است که شخص به طور کلی از اجرای حق و انجام دادن اعمال حقوقی ممنوع باشد مثل حجر مجنون که حجر عام است چرا که دیوانه در کلیه امور خود ممنوع از تصرف است و به علت فقدان اراده، هیچ گونه عمل حقوقی، چه عقد باشد چه ایقاع، نمیتواند انجام دهد. جنون در حقوق ایران به هر درجه که باشد باعث میشود که شخص نتواند اهلیت استیفا داشته باشد. طبق ماده ۱۲۱۱ قانون مدنی جنون به هر درجه که باشد موجب حجر است.
منظور از حجر خاص، آن است که شخص از پارهای از تصرفات خود ممنوع باشد نه همه آنها، مثل حجر سفیه که حجر خاص است چرا که حجر و ممنوعیت تصرف او، محدود به امور مالی است.
معاملات و تصرفات غیر رشید در اموال خود نافذ نیست مگر با اجازۀ ولی یا قیم او اعم از اینکه این اجازه قبلاً داده شده باشد. یا بعد از انجام عمل (مفاد ماده ۱۲۱۴ قانون مدنی)
بنابراین شخص سفیه میتواند در امور غیر مالی خود مثل طلاق، تصمیم بگیرد. همچنین حجر اشخاص تاجر ورشکسته نیز، حجر خاص است چرا که محدود به تصرفات مالی است که به زبان طلبکاران باشد.>>
که به نظر بنده تقسیم حجر به خاص و عام درست ولی مصادیق مذکور نادرست می باشد.و حجر عام یعنی تمامی محجورین و حجر خاص فقط 3 دسته صغار غیررشیدها و مجنون ها و تقسیم بندی ایشان داخل در تقسیم حجر خاص به حجر مالی و حجر مالی و هم غیر مالی. می گنجد.
هرچند که علم حقوق ریاضی نیست که 2 ضرب بر 2 فقط و فقط 4 باشد و هر که 5 گوید خطا کرده است.حقوق یعنی همین نقد بنده بر نظر استاد عزیز و نقد دیگری بر نظر بنده و همین امر است که به علم حقوق پویایی و تحرک و زنده بودن بخشیده و آن را متمایز از دیگر علوم می نماید و بنده همین پویایی حقوق را دوست داشته و شیفته این علم هستم.
علی ای حال تا اینجا با تقسیم حجر به خاص و عام و تقسیم حجر خاص به دو نوع تنها مالی و هم ملی و هم غیر مالی که بهتر است آن را مطلق بنامیم آشنا شدیم.ولی حجر تنها از جنبه حمایتی نیست ما حجر از نوع و جنسی دیگر نیز دازیم مانند حجر سوء ظنی که بدان می پردازیم.
برخی حقوقدانان چنین تقسیم بندی را متعرض گشته اند:
حجر حمایتی و سوء ظنی:
در حجر حمایتی، منظور قانونگذار، حمایت از محجور است که او را در مقابل دیگران تحت حمایت خود قرار دهد، تا اینکه دیگران از حجر و وضعیت او سوء استفاده نکنند.
مثلاً در حجر صغیر، مجنون و غیر رشید، قانونگذار بدلیل اختلال یا نقص قوای دماغی و به جهت اینکه آنها قادر به ادارۀ ادرست مور خود به طور کامل نیستند، بعضی از محدودیتیها را نسبت به آنان و کسانی که با آنان تعامل دارند، اعمال نموده است.
هرگاه کسی مالی را به تصرف صغیر غیر ممیز و یا مجنون بدهد، صغیر یا مجنون مسئول ناقص یا تلف شدن آن مال نخواهد بود. (مفاد ماده ۱۲۱۵ قانون مدنی)
لکن در خصوص تاجر ورشکسته قانونگذار به جهت شک و سوءظن که به تاجر داشته که مبادا دخل و تصرفی در مال خود نماید او را محجور و ممنوع از تصرف در دارایی خویش کرده است.با اندکی امعان نظر بیشتر در قضیه معنونه متوجه می شویم چنین حجری نیز حمایتی است ولی ایندفعه حمایت از دیگران نهذخود محجور یعنی حمایت از غرما و طلبکاران تاجر ورشکسته.
به بیانی دیگر در حجر سوء ظنی، نیز منظور قانونگذار، حمایت است ولی از دیگران در مقابل محجور، مثل حجر تاجر ورشکسته که محدودیت قانونگذار برای تاجر ورشکسته، بدلیل حمایت از طلبکاران میباشد.
پس چنین تقسیم بندی نیز بار و معنای حقوقی خاصی نداشته و داخل در تعریف حجر حمایتی می گنجد.
از منظری دیگر نیز یعنی من باب منبع حکم حجر می تواندحجر را به قانونی و قصایی تقسیم کنیم.
۳- حجر قانونی و حجر قضایی:
منظور از حجر قانونی این است که قانون مستقیماً آن شخص را محجور میداند مثل:۱- صغار ۲- اشخاص غیر رشید ۳- مجانین. حکم مستقیم ماده ۱۲۰۷ قانون مدنیِ
منظور از حجر قضائی این است که حکم توسط دادگاه صادر شده باشد؛ مثل حجر تاجر ورشکسته که پس از احراز شرایط ورشکستگی توسط دادگاه صادر میشود.
به عقیذه نگارنده این تقسیم بندی نیز جزء اطاله کلام محصولی دگر نداشته و فاقد بار حقوقی است.اما: حقوقدانان تقسیم بندی دیگری نیز برای حجر کرده اند که مبتنی بر درجه نقص اراده افراد بوده که مختصرا به آن اشاره می کنیم.
۴- حجر مبتنی بر فقدان اراده و نقص اراده:
گاهی حجر به علت نبود قوه درک، شعور و اراده است که اصلاً شخص محجور، فاقد قوای دماغی سالم است مثل مجنون و گاهی حجر به علت نقص در قوای دماغی یا عدم کفایت اراده است؛ مثل حجر صغیر ممیز یا سفیه.
به عقیده بنده چنین تقسیم بندی نه تنها محلی از اعراب حقوقی نداشته بلکه محصول عدم اطلاعات هر چند کم پزشکی بوده ودرخور توجه نمی باشد با این استدلال که در علم روانپزشکی مجنون به کسی گفته می شود که دارای مشکل روانی و در واقع بیماری روانی است.و در تعریف بیماران روانی گفته شده است :کسی که استقلال مالی نداشته یا از دست بدهد حال این فرد میتواند یک افسردگی ساده داشته یا درگیر یک اسکیزوفرنی شدید باشد .پس مولفه عدم استقلال مالی در بیماران روانی و کسانی که مشکل در قوای دماغی (عقلی)دارند یک فاکتور ثابت است.
با استدلال فوق فرق غیر رشید یا همان سفیه که بنده با التفات به معنی آن که احمق و کودن می باشد. بنا به پایبندی به اصول حفظ کرامت انسان از کاربردن آن اجتناب و آوردن آن در قانون را نیز حمل بر مسامحه میدانم. با انسان ولخرج.به وضوح روشن می شود پس ولخرجی که استقلال مالی دارد غیر رشید نیست ولی کسی که پولش را عقلابی خرج نمی کند و استقلال مالی هم ندارد و یه کسی از لحاظ مالی وابسته است قطعا غیر رشید محسوب می گردد.
با این استدلال مخالفان حجر غیر رشید که به قاعده تسلیط استناد می نمایند و می گویند انسان آزاد مالک هر چه دارد است و اصلا دوست دارد مال خود را آتش بزند به کسی ربطی ندارد و نیز به قاعده اقدام نیز تمسک می جویند فکر کنم قانع شده باشند.
اماذتقسیم بندی دیگری که در کتب حقوقی دور از چشم نمی ماند تقسیم ذیل است که در نقد تقسیم حجر بهذخاص و عام مفصلا بدان پرداخته و به عقیده نگارنده یکی از تقسیمات درست و کاربردی می باشد.
۵- حجر در امور مالی و غیرمالی:
گاهی حجر و ممنوعیت تصرف شخص، فقط در امور مالی است مثل حجر سفیه که در امور غیر مالی نمیباشد و فقط در امور مالی است که عقل معاش ندارد و گاهی حجر هم شامل امور مالی و هم غیر مالی است مثل حجر صغیر و مجنون که. به عقیده حقدقدانانن عام. و به عقیده بنده مطلق است.
تقسیم بندی دیگری نیز میتوان نمود که عنصر زمان در آن نقش اساسی دارد.
۶- حجر مغیی و حجری که غایت معنی ندارد:
گاهی حجر محدود به زمان خاصی است مثل حجر صغیر که پس از رسیدن به سن بلوغ و رشد، مرتفع میشود. ولی گاهی غایت معنی ندارد مثل حجر مجنون که معلوم نیست که برطرف می شود یا نه و تا کی ادامه دارد.
در قسمت 2 به بررسی ماهیت اعمال حقوقی محجورین و بررسی تمام جوانب حجر در حقوق ایران خواهیم پرداخت.
موفق و پیروز باشید و بمانید..........فرزاد دلجوی
سلام علیکم
مطلب شما هم مفید بود.
جهت تکمیل به نظرم شماره ۳ را بعد از ۱ و ۲ ننوشته اید.
بعد از توضیح مختصر حجر سنی ، نوع سوم حجر را هم بنویسید(حجار صغار و مجانین) و ارجاع بدهید به توضیحات بعدی.
موفق باشید